کد مطلب:277083 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:240

مهدی از قریش است
ابن حجر هیتمی مكّی، در كتاب «الصواعق المحرقة» از دو تن از دانشمندان بزرگ اهل سنّت (احمد و ماوردی) روایت كرده است كه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) درباره بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) فرمود:

«ابشروا بالمهدی، رجل من قریش من عترتی، یخرج فی اختلاف من الناس و زلزال، فیملأ الأرض عدلاً و قسطاً كما مُلئت ظلماً و جوراً، و یرضی عنه ساكن الأرض و السماء، و یقسّم المال صحاحاً بالسّویة». [1] .

«بشارت باد شما را به مهدی (علیه السلام)! او مردی از «قریش» و از عترت من است كه پس از اختلاف زیاد و عدم امنیّت ظهور خواهد نمود. زمین را از عدل و داد پر خواهد كرد همان گونه كه از ظلم و ستم پر شده باشد. ساكنان زمین و آسمان از او راضی و خشنود می گردند و اموال را به طور مساوی در بین مردم تقسیم می كند».

در این باب گروهی از دانشمندان شیعه و سنّی مانند مرحوم سیّد بن طاووس (رحمه الله) در



[ صفحه 88]



كتاب «الملاحم والفتن» و یوسف بن یحیای مقدّسی شافعی در كتاب «عقد الدرر» و علی متقی هندی در كتاب «البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان» از اسحاق بن یحیی بن طلحه تمیمی از طاووس روایت كرده اند كه گفت:

«ودّع عمر بن الخطّاب البیت، ثمّ قال: واللّه! ما أدری أدعُ خزائن البیت، و ما فیه من السلاح و المال، أم اُقسّمه فی سبیل اللّه؟

فقال له علی بن ابی طالب (علیه السلام): امض فلست بصاحبه، إنّما صاحبه منّا، شابٌّ من قریش، یقسّمه فی سبیل اللّه تعالی فی آخر الزمان». [2] .

«عمر بن خطاب در هنگام وداع با كعبه، گفت: به خدا قسم! نمی دانم با آنچه در خزانه بیت است چه كنم؟ آیا این همه سلاح و اموال را به حال خود وا گذارم یا آنها را در راه خدا قسمت كنم؟

امیرمؤمنان (علیه السلام) به او فرمود:

از آنها بگذر كه تو صاحب آنها نیستی؛ صاحب آنها جوانی از ما (اهل بیت) و از «قریش» است كه آنها را در آخرالزمان در راه خدا تقسیم می كند».

مقصود از قریش، نضر بن كنانه است. علاّمه دهخدا، در كتاب «لغت نامه» می نویسد: «قریش، نام قبیله ای است. پدر این قبیله، نضر بن كنانه است. این قبیله را قریش نامند از آن جهت كه گِرد حرم (یعنی: در اطراف خانه خدا و سرزمین مكّه) فراهم آمده اند». [3] .


[1] الصواعق المحرقهَ، ج 2، باب 11، فضائل اهل البيت النبوي، ص 166، مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 37؛ اسعاف الراغبين، حاشيه نور الابصار، ص 148، و فصول المهمّه، ص 297، باب 12.

[2] الملاحم والفتن، ص 152، باب 157؛ عقد الدرر، ص 154، باب 7؛ البرهان، ص86، باب1، ح 38؛ و منتخب الاثر، ص162، ح65.

[3] در اين باره اقوال فراوان ديگري نيز هست كه ما نياز چنداني به ذكر همه آنها را نمي بينيم و خوانندگان گرامي مي توانند براي اطلاع بيشتر به كتاب «لغت نامه دهخدا» و كتاب «المهدي» (عليه السلام) نوشته مرحوم آية اللّه سيد صدر الدين صدر، مراجعه فرمايند.